تازگی ها دلم کمی سبک شدن می خواهد؛ کمی احساس آرام بودن، دلم کمی از آن خواب های عمیقی می خواهد که مردم می گویند... از آن خواب هایی که احساس می کنم وجود خارجی ندارند، چون تا به حال احساسش نکرده ام؛ تازگی ها دلم از آن بالش هایی می خواهد که می گویند وقتی سرت را رویش می گذاری بر دنیایی دیگر می روی... تازگی ها، دلم از آن چای و نبات های داغی می خواهد، که همیشه پسرخاله ام از دست مادرش نوش جان می کرد...