پژوهشگران اظهار میدارند آمار منتشر شده در رابطه با کودکآزاری تنها به درصد کمی از فجایع این حوزه اشاره میکند. عوامل بسیاری مانند ترس، نامیدی، احساس گناه، بیپناهی، شرم، خجالت و ندانستن واکنش دیگران هنگام آشکارشدن موضوع، سبب میشود این دست امور به راحتی از طرف کودک یا والدین او مطرح نشده و یا به طور کلی تمایلی به گزارش موضوع نداشته باشند. در بیشتر مواردی که شخص خاطی از نزدیکان کودک است، ماهها یا سالها از حادثه میگذرد تا شاید به مسئولین گزارشی داده شود.
گناهکاران و مجرمین، کودک مورد نظر خود را از راههای گوناگونی نظیر تهدید، رشوه و حقالسّکوت و سوءاستفاده از احساسات مجبور به سکوت میکنند. بیشتر این گروه، مردانی هستند که از لحاظ جنسی تمایل دوگانه دارند. شاید تنها حدود پنج درصد از این مجرمین دارای سابقهی کیفری هستند. اگر این اشخاص به آزار کودکان بیرون از محیط خانوادهی خود بپردازند، به طور معمول به کودکآزاری در میان خانوادهی خود نیز مبادرت میکنند. حدود ۲۰درصد از مجرمین را زنان تشکیل میدهند و ۵درصد از این گناهکاران، به پسر یا دختر بودن او اهمیتی نمیدهند. حدود ۳۰درصد از مجرمین اینگونه پروندهها زیر هفده سال دارند و بیشترشان، خود چنین آسیبهایی را در کودکی تجربه کردهاند.
اگر بخواهیم به کودکانمان آگاهی دهیم، در آغاز باید پدران، مادران، بزرگترها و آموزگاران آنان را از اهمیت این امر آگاه سازیم و نکات کلیدی را پیشاپیش برایشان روشن نماییم. تنها پند و دستور برای راهنمایی کودکان بس نیست، بلکه این اندرزها باید با ظرافت و همراه توضیحات دقیق ارائه شود، تا بیشترین اثر را بر آنان نهد.
بسیار اهمیت دارد که پدران، مادران، بزرگترها و آموزگاران بتوانند میان درست، نادرست، حقیقت و خیالات غیرواقعی تفاوت برقرار نموده و بهدرستی این موارد از هم تمییز دهند. خطاکاران و مجرمین از اشتباهات بزرگترها بهراحتی بهره برده و جریان امور را به سود خویش تغییر میدهند. ما به عنوان بزرگترها باید دقّت کنیم که خودمان شماری از خطاها را در ذهن فرزندانمان حک نکنیم.