نویسنده : نگاه ۲ دیدگاه بازدید : 492 تاریخ : ۲۸ مرداد ۱۳۹۸
دانلود داستان ده دلیل برای نمردن
کتاب درمورد دختری به نام رمی ویلیامز است که تصمیم میگیرد خودش را از صخره به پایین پرت کند؛
ولی توسط پسری به نام ایوان وودز متوقف میشود. ایوان از رمی میخواهد که ده روز به او وقت بدهد
تا ده دلیل برای نمردن برای او پیدا کند و…
پیشنهاد : دانلود رمان تنهام نذار جاوا، اندروید ، pdf
زانوانم درحالیکه خودم را به نوک صخره نزدیکتر میکردم سنگین و سنگینتر میشدند.
نفسی عمیق کشیدم و تلاش کردم لرزش دستانم را درحالیکه هر لحظه به نوک صخره نزدیکتر
میشدم نادیده بگیرم. قلبم درحالیکه به پایین نگاه میکردم محکمتر از چیزی که فکر میکردم
امکان داشته باشد، در ســینهام میکوبید. اگر خودم را پرت کنم، همان لحظه، در جا، خواهم مرد؛
ولی مگر این همان چیزی نبود که من همیشه میخواستم؟ که بهسرعت و بدون درد خودم را از زندگی خلاص کنم.
من فقط میخواستم که زندگیام به پایان برسد. میخواستم که از این جهنم که درونش فرو رفته بودم راحت شوم. میخواستم بروم و در بهشت همراه با پدر و مادرم باشم؛ نه اینکه در یک نوانخانه زندگی کنم و
آنقدر بزرگ باشم که حتی کسی فکر به فرزندی گرفتن من را هم با خودش نکند. آنها همه
میخواستند بچههای کوچک حرفگوشکن را قبول کنند؛ نه دختری هفدهساله مثل من را.
پاهایم را کمی جلوتر گذاشتم. نفسهایم قطع شده بود. فقط یک اینچ جلوتر و بالاخره میمردم.
با خودم تکرار کردم:
«تو میتونی این کار رو بکنی رمی. این چیزیه که سالهاست میخوای انجام بدی.»
پای چپم را جلو بردم و اجازه دادم در هوا معلق بماند. قطرهای اشک از گونهام به پایین سر خورد.
ناگهان خودم را رها کردم و چشمانم را محکم بستم. خودم را برای ضربه آماده کرده بودم؛
ولی بهجایش ناگهان حس کردم در گل نرم فرورفتهام. چشمانم را باز کردم و دیدم که مترها
دورتر از صخره روی زمین پرت شدهام. کنارم چهرهای آشنا قرار داشت؛
یکی از آشناترین چهرهها در مدرسه، ایوان وودز.