داستان کوتاه : زمین پرواز یا سقوط پرواز داستانکوتاه : زمینپرواز یا سقوط پرواز *************************************** از دور چراغ های شهر پیدا بود همچون ریسه ی خوش نقش و نگار خود نمایی میکرد از بالا که نگاه میکردی غرق نور بود شهر و چون کهکشان راه شیری شکل هارمونیک و هندسه زیبایی را داشت و تابلوی بی بدیلی را اشرف مخلوقات به تصویر کشیده بود همه ی در یک سطح و یک ارتفاع پخش و فرش شده بودند اما همینکه ارتفاع کم شد و وارد حریم زمین شدیم و از ورودی شهر عبور کردیم ریسه ها پاره شدند شکل کریه و بی نظمی پیدا شد یکی بالا و دیگری پایین بود یک چراغ کم نور، آن یکی پر نور یک محله غرق نور و آن یکی خموش هر کوچه و معبر و... ساز خود را میزد برای همین عده ی بر این عقیده اند که آسمان را باید زیست و زمین را باید خفت و عده ای براین باورند که آسمان را باید خفت و زمین را باید زیست اما برای من تفسیر دگری دارد گر چشمانت بخندند هر نفسم بوی زندگی میدهد و برای م آبی آسمان و عشقبازی ریسه ها و طنازی نور تداعی میشود اما گر گونه هات خیس و آرزوهات تب دار شوند زایش تاریکی و خموشی امواج و زنده بگوری فانوس دریایی برای م پدیدار ************** مورخه : 98/05/27 تهران