مجموعۀ حاضر شامل چکیدههایی از سخنرانیهای نویسندگان بزرگ چون جان سیماکسول، جیمران، کاترین پاندر، لوئیز هی، ریچارد باخ، آندره میتوس، و آنتونی رابینز در زمینۀ مهارتهای زندگی، روانشناسی موفقیت و بهداشت روانی یا شاد زیستن است. هر روز به یک پیام آنها اختصاص داده شده تا خواننده در تمام طول روز بر آن پیام تمرکز و سعی کند در شرایط و مقاطع مختلف زندگیاش از آنها بهره بگیرد. برخی از این پیامها عبارتاند از: متوسط بودن را نپذیرید؛ هر روز را یک بار زندگی کنید؛ دنیا آینۀ وجود ماست؛ از این که مردم به تو محتاجند خرسند باش؛ با تمرین مشهور میشوید؛ خطر نکردن، خطر است؛ و همهچیز از تو آغاز میشود. ادامه... بخوانید, ...ادامه مطلب
اپلیکیشن فروش قانونی کتاب الکترونیک و صوتی فیدیبو اولین و بزرگترین سامانه دانلود کتاب الکترونیک و کتاب صوتی و مرجع خرید آنلاین کتاب فارسی و انگلیسی است. فیدیبو با هزاران عنوان کتاب یکی از بزرگترین و غنیترین آرشیوهای کتاب الکترونیک را در اختیار دارد؛ آرشیوی که روزبهروز در حال گسترش است. لازم به ذکر است؛ این پروژه به هدف کمک به حفظ محیط زیست و افزایش سرانه مطالعه کشور دست به تولید کتاب های الکترونیک و صوتی زده و با رعایت قانون جهانی کپی رایت، قدمی بزرگ در افزایش سطح فرهنگ کتابخوانی کشور داشته است. فیدیبو با همکاری صدها ناشر داخلی، نسخه الکترونیک و صوتی کتابها را در اختیار مخاطبان میگذارد. شما میتوانید در این فروشگاه کتاب، آثار مشهورترین نویسندگان و برترین انتشارات و همچنین پرفروشترین کتاب ها را در اپلیکیشن و سایت فیدیبو پیدا کنید و با بیش از 50 درصد تخفیف خرید کنید. در واقع با فیدیبو هزاران کتاب همیشه در جیب شما می ماند و میتوانید هر لحظه از این کتابها استفاده کنید. کتاب های نویسنده های مطرح و به نام ایرانی و خارجی برای علاقه مندان در فیدیبو وجود دارد. اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعهی کتاب الکترونیک و صوتی بر روی موبایل، تبلت و رایانه شخصی طراحی شد, ...ادامه مطلب
یک ساعت، یک ساعت و نیم، یا حتی دو ساعت زودتر از خواب برخیزید؛ و اگر لازم است، در صورت امکان، زودتر به رختخواب بروید. در مسئله فراتر رفتن از برنامهها، یک ساعت در صبح به اندازه دو ساعت در شب بازدهی دارد. خواهید گفت: «اما بدون اینکه چیزی خورده باشم، که بابتش باید خدمتکارم دست به کار شده باشد، نمیتوانم شروع به انجام کاری بکنم». عزیز من، در عصری که یک چراغ الکلی مرغوب (به همراه یک کتری) را میتوان به کمتر از یک شیلینگ خرید، قطعاً نخواهید گذاشت که آسودگی بیش از حدتان متکی به همکاری فوری و مشروط کس دیگری باشد! شب قبل به آن فرد دیگر، هر کس که هست، دستورهای لازم را بدهید. به او بگویید همان وقت شب یک سینی را در جای مناسبی بگذارد. این سینی باید شامل دو بیسکوییت، فنجان و نعلبکی، یک جعبه کبریت و یک چراغ الکلی باشد؛ بر روی چراغ نیز یک کتری باشد؛ بر روی کتری، درِ کتری. اما درِ کتری باید برعکس باشد. بر روی درِ برعکس کتری، قوری کوچکی باشد، شامل مقدار کمی برگ چای. سپس کافی است فقط کبریتی روشن کنید – همین. پس از سه دقیقه، آب جوش میآید و شما آن را داخل قوری (که از قبل گرم شده است) میریزید. سه دقیقه دیگر که بگذرد چای دم کشیده است. در حین نوشیدن، روزتان را شروع کنید. این جزئیات برای بی خردها بیاهمیت مینمایند، اما برای خردمندان کماهمیت به نظر نخواهند رسید. ایجاد تعادل درست و خردمندانه در سراسر زندگی، بستگی به امکان تهیه یک فنجان چای در ساعتی نامعمول از شبانهروز دارد. راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک , ...ادامه مطلب
دانلود رایگان رمان روزی روزگاری از ما PDF و APK اندروید با لینک مستقیم بدون سانسور قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوترنویسنده رمان.نازنین و آیلا هایاب چکیده ای از رمان. داستان ما داستان رفاقت دوتا دختره دوتا دختر از دیار غم،رنج،سختی دوتا دخترکی که از همون بچگی هیچوقت زندگی روی خوش بهشون نشون نداده دو, ...ادامه مطلب
۵ / ۵ ( ۳ امتیاز ) دانلود دلنوشته مناسبتی شمع دل افروز دانلود دلنوشته شمع دل افروز مقدمه دلنوشته شمع دل افروز : پروانههای دشت دلم بهآرامی سمت شعلهی چشمانت که رازهای جهان را برملا میکند پر میکشند و جاودانه برایت آوازهی جان سپردن سر میدهند یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت میمانند گویی شمعی بهآرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده و عشق را در تو کمین میکنند قسمتهایی از این دلنوشته: آغوشت جهانیست قَد ما دو نفر گاه با تجسم حضورم در آغوشت ساز تپشهای قلبم نواخته میشود و با نوازش گیسوانت آرامش را ساکن دقیقه به دقیقه زندگیام میکنی نبض نگاهت آنگاه که نگرانی و اندوه در جانت رخنه کرده است جهانم را به قبضهای خاک بدل میکند و آگاه که شادی در تو نمایان میشود همچو رودی آرام است شمع دلافروز من پردهی احساس من مرغ سحرگاه من بی تو جهانم به یک شب خواهد رفت * هیچ متحیِّزی در این آفاق برای تو نیست تو که مأمن احساساتی و وجع را در خود به صمت وا میداری تو که مکنتبخش روزهای بربادرفتهای و همچو احلام لایتناهی در ذهن اطفالی پس چرا گذر عمر ناملایماتش را در جانت سکون داد؟ که حال رخت را ز ما پنهان میداری و در , ...ادامه مطلب
روزهای ابریشطیطه گلشاهیقسمت سیزدهممادرم خدابیامرز ،پانزده سالی هست که دیگر درمیان ما نیست .خیلی اوقات به حرفهایش فکرمی کنم یادم می آید ، هروقت کسی حرفی می زد و بواسطه حرفش مشکلی بوجودمی آمد ، می گفت :زبان گوشت بی استخوان هست . آدمی ، وقتی حرفی می زند، حواسش باید خیلی جمع باشد .گاهی تاوان حرف آدم راتا هفت نسل بعدازخودش پس می دهند .مادرم می گفت :بعداز فوت آقای مهدوی ،عمه نرگس دریک شهر غریب ،مسئولیت , ...ادامه مطلب
روزهای ابریشطیطه گلشاهیقسمت دوازدهمعمه نرگس همیشه می گفت :هرچه خدابخواهد ،همان می شود.این بارهم حتما ،خدامی خواست صبر و طاقت عمه رابیازماید.آقای مهدوی باوجودتمام درمان های مرسوم آن زمان ،بالاخره به ندای حق لبیک گفت و دریک روز ابری غمگین درحالی که همه ی فرزندانش وعمه نرگس باچشمانی گریان ، دوربسترش حلقه زده بودند ، ازاین دنیای فانی به دیارباقی شتافت .آقای مهدوی رادرکنار همسر اولش در آرامگاهی در نوشهر به خاک سپردند .بعدازانجام مراسم وبرنامه های تدفین عمه ماند، باکوهی از مسئولیت ، که فقط بخاطر مهربانی اش به گردن گرفته بود.همه منتظر بودند که ببینند عمه نرگس چه می کند؟ مادرم می گفت :خانواده چیزی نمی گفتند ولی شاید برادران وخواهران عمه ،فکر می کردند ، عمه با فروش مغازه نانوایی وگرفتن مهریه اش به لاهیجان برمی گردد وخانه ای برای خودش تهیه می کند. عمه که درآن زمان درحدودپنجاه سال سن داشت ، اگر به لاهیجانبرمی گشت بعید نبودحتی بتواند مجددا ازدواج کند. اما هیچکس بخودش اجازه نمی داد،دراین خصوص چیزی جلوی عمه بگوید .فامیل و آشنایان هم بعداز گذشت چهلم آقای مهدوی ،می پرسیدند :ازنرگس خانوم چه خبر؟اگر بیاید لاهیجان به خانه پدری اشمی رود؟یا برای خودش خانه ای تهیه می کند؟خدابیامرز شوهرش چیزی به نامش زده یانه و..... .عمو جعفر،همیشه از تهران برای دیدن وسرکشی به عمه به نوشهر می رفت .دریکی از تعطیلات آخر هفته که که جهت سرکشی به نوشهر امده و صبح جمعه قصد کرده بود که به تهران برگردد ، بعدازصرف صبحانه ، و بعدازرسیدگی بهظاهر ش درگوشه ای نشست و فرصت رابرای صحبت باخواهر بزرگترش غنیمت شمرد .عمو جعفر همیشه عادت داشت وقتی که فکرش مشغول بود ،سرش را پایین می انداخت و بادستش آرام ،آرام ذرات کوچک روی فرش راجمع می , ...ادامه مطلب
روزهای ابریقسمت دهمشطیطه گلشاهیسال 1353درحالی آغاز شد که جای خالی آقاجان درخانواده به شدت احساس می شد.هیچکس دنبال سبزه ، سفره هفت سین ، ماهی قرمز و اسپند و عودو....وخلاصه بساط عید نبود.هنوز فرزندان ،عروسان ودامادهای آقاجان لباس های سیاه برتن داشتند ., ...ادامه مطلب
روزهای ابریقسمت هفتمشطیطه گلشاهیمادرم عروس بزرگ خانواده گلشاهی بودوهمیشه ارتباط خوبی با خواهران همسرش داشت .عمه نرگس، بعدازدرگذشت مادرم به من وخواهرانم گفت :مادرت، وقتی پا به منزل ما گذاشت،جوری رفتار میکرد که انگار درخانه خودمان بزرگ شده بود. مامثل خواهر بودیم مادرت خیاط ماهری بود. هرازگاهی که به بازار می رفتیم ازمغازه آقاجان ، پارچه های رنگارنگی ، انتخاب می کردیم و خیالمان راحت بود که*خانم آغا*مادرتان ،ازاین پارچه ها لباس های خوشگل و خوش دوختی برای ما وخودش تهیه می کند . .مادرم هم خاطرات مشابه وخوبی ازروزهای زندگی درخانه پدربزرگ داشت ،او همیشه برایمان تعریف می کرد که آقا جان باوجوداینکه مرد سخت گیری بود،ولی روحیه مهربان ولطیفی داشت وبه فرزندانش دلبستگی و و علاقه خاصی داشت وهمانطور که به فرزندان خود عشق میورزید ،به من هم که وارد خانواده شان شده بودم علاقه ومحبت خاصی داشت.مادرم هروقت که بچه های عمه شیرین وعمو جعفر رامی دید باآهی میگفت :آقاجان خدا بیامرزدت ،ایکاش زنده بودی و نوه هایت را می دیدی ، و وقتی ما علت رابا کنجکاوی می پرسیدیم، می گفت :آقا جان همیشه آرزو داشت ، نوه هایش بالهجه تهرانی صحبت کنند. خدابیامرزدش کجاست که ببیند هم دامادش محمدآقا و هم یکی ازعروسانش شکوه خانم تهرانی هستند ونوه هایش بالهجه تهرانی حرف می زنند .تازه خدابیامرز نمی دانست شیرین خانوم ومحمد آقا به امریکامی روند و نوه هایش مثل بلبل به زبان امریکایی هم ، حرف می زنند .مادرم می گفت :آقاجان برخلاف اغلب اربابان آن زمان مهربان وبا انصاف بود،برای رعایای خود احترام خاصی قایل بودفقط درمورد ازدواج دخترانش خیلی باتعصب برخورد می کرد وهمین امر باعث شده بودکه کمتر کسی رالایق همسری دختران خودبداند وهمین دیدگاهش عاملی شد که دختران بزرگش نرگس خانوم وفاطمه خانوم درسن مناسب ازدواج نکنند.عمه نرگس بعداز گذشت چندماهی ازازدواجش ، همراه آقای مهدوی وفرزندانش برای دیداربه لاهیجان آمدند .همه دلشان می خواست پای صحبت های عمه نرگس بنشینند وازحال وروزش مطلع شوند .درچندروزی که آن ها درلاهیجان مهمان بودند پسران عمه نرگس باعمو محمدرضا وعمو تقی و دخترانش با عمه شیرین که هم سن وسالشان بودند آشنا و صمیمی شدند،فقط این وسط مهوش تپل وکوچولو بودکه لحظه ای عمه رارها نمیکرد.آقای مهدوی هم روزها باعمو جعفر به گشت وگذارو دیدن دوستان قدیمی , ...ادامه مطلب
آقای سعید محمدی یکی از بنیانگذران فروشگاه اینترنتی دیجیکالا که در دوازدهمین همایش مدیریت کسب و کار های هوشمند در سازمان مدیریت صنعتی٬ گزارش عملکرد و اطلاعات مربوط به فروش دیجیکالا را برای اولین بار اعلام کرد. در حال حاضر تعداد فروش روزانه دیجی کالا روزانه ۲۰۰۰ سفارش با متوسط ۶۰۰ هزار تومان است. با یک ضرب ساده، به عدد فروش (درآمد ناخالص) ۱٫۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰تومان در روز می رسیم. این سایت فروش اینترنتی کالاهای دیجیتالی که در سال ۱۳۸۵ یک استارتاپ با ۵ نیرو بوده است، در حال حاضر بیش از ۱۰۰۰ نفر پرسنل... بيشتر بخوانيد, ...ادامه مطلب
نگارش اولیهی کتاب مقدمهای بر حضور لشکر ۲۸ روح الله کمیتهی انقلاب اسلامی در ۸ سال دفاع مقدس پس از گذشت بیش از یک سال پژوهش و جمعآوری اسناد و مدارک و مصاحبهی حضوری با فرم, ...ادامه مطلب
سلام به تمامی دوستداران انگلیسی . از امروز، هر روز با پنج لغت انگلیسی جدید آشنا می شوید. سعی کنید هر روز آنهارا حفظ کرده و روز بعد مرور کنید تا به تدریج دایره لغت شما گسترده تر شود. in the name of god 1.banger:ماشین قدیمی که سر و صدای زیادی ایجاد میکند. 2.soft drink: نوشیدنی گازدار، مانند نوشابه. 3.soul:روح 4. couple:زوج، یا جفت. 5.calm:خونسرد, ...ادامه مطلب
به نام خدا حوادث رکنا: غواص جوان 30 ساله در نزدیک ی سکوی نفتی فروزان بوشهر غرق شد. جسد غواص غرقشده در نزدیکی سکوی نفتی فروزان پیدا شد. رئیس اداره ایمنی و حفاظت دریایی اداره کل بنادر و دریانوردی استان, ...ادامه مطلب
1 سال و 3 ماه و 15 روز پیش ... برف میامد ...پارسال زمستان ... اصلا برف می آمد یا باران ... نمیدانم ...اصلا مگر ایا زمستان پارسال برف هم آمد ...مگر خشکسالی نبود ... نمیدانم ... اصلا بیخیال سرمای زمستا, ...ادامه مطلب