قصه کودکانه: با درخت پیر قهر نکنید

کلاغ شروع کرد به غار غار کردن، درخت پیر گوشهایش را گرفت و با صدایی لرزان گفت: هیس.... آرام باش. آواز نخوان. سرم درد می گیرد... حوصله ندارم... کلا

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما