نود هشتیا

متن مرتبط با «قسمت» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

پادکست فصل ۴ - قسمت ۲

  • بلا بلا بلامقدمه و شروع00:00اسپانسرهای این قسمت لوموس04:17بررسی عنوان فصل05:56بررسی خواب هری07:29محتوای خواب از نگاه هری11:42دوشیدن شیر مار14:07حس تنهایی و بی‌سرپرستی هری15:31رعایت مسائل امنیتی بین سیریوس و هری21:39تصور هری از وضعیت دامبلدور لب ساحل23:36درک مرگ و دیدن تسترال‌ها26:33خوانش کتاب30:30حذفیات فصل دوم کتاب جام آتش33:31تغییر جمع‌بندی اپیزودها در فصل جام آتش لوموس38:13جمع‌بندی40:00بلا بلا بلا Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information. ادامه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پادکست فصل دوم، قسمت پنجم | شب‌های ۱۱۲

  • نویسنده: م. ف. فرزانه | مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | نسخه‌پرداز: علیرضا آبیز | صداگذار: حامد کیان | معرفی کتاب: آزاد عندلیبی تهیه‌کننده: نشر نو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پادکست قسمت شش

  • معرفی و روایت خلاصه از کتاب حسین پسر غلامحسین انتشارات مبشّر وابسته به کنگره شهدای استان کرمان نویسنده: مهری پور منعمی . یوسف الهی که بود؟ چرا حاج قاسم در وصیت خود سفارش می‌کند اورا در کنار یوسف دفن کنند!؟ اسم یوسف چیست؟ داستان زن, ...ادامه مطلب

  • پادکست قسمت چهل ویکم

  • (6) این قسمت: پایان مذاکرات خسرو و شیرین نویسنده متن و راوی : بنفشه طاهریان شاعر: نظامی گنجوی مشاورادبی و فنی پادکست: فرشید سادات شریفی آهنگسازو نوازنده کمانچه: کوروش بابایی ادیت ومیکس صدا: مهلا دیانی طراحی لوگو: هدیه لایق موسیقی های استفاده شده : همایون شجریان (صنما) سولماز بدری ( طرح ابوعطا - 1و2 ) محسن چاووشی ( افسار) راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک , ...ادامه مطلب

  • پادکست بنگاه شادمانی ، قسمت بیست‌و‌دوم ، برادران طلایی

  • بنگاه شادمانی به روایت: بهاءالدین مرشدی تهیه‌کننده: رادیوگوشه در صنعت سرگرمی ایران برنامه‌های کمدی یکی از پررونق‌ترین‌ها بود. زمانی با تشکیل گروه فکاهی برادران تقدسی شکل کمدی دو نفره و اجراهای ترانه دو نفره باب شد و گروه‌های دو نفره دیگری چون برادران مربوطه یا برادران فضول‌باشی یا برادران رسولی تشکیل شدند. معروف‌ترین این گروه‌ها که آثار بسیاری بر صفحه ضبط کردند برادران طلایی بودند که در شماره بیست‌ودوم از پادکست بنگاه شادمانی به تاریخچه این گروه‌ها و مخصوصا گروه برادرا, ...ادامه مطلب

  • پادکست رادیو پی وست - شماره ۵ - قسمت دوم

  • این اپیزود قسمت دوم از سری موضوع‌های اقتصاد هنر یا تحلیل بازار است، پیشنهاد می‌کنیم اگر اپیزود قبل را نشنیدید، ابتدا اپیزود 4 و سپس این اپیزود را گوش کنید. مهمانان این اپیزود: (به ترتیب حضور):هادی مظفری ( مدیرکل هنرهای تجسمی)دکتر محمدرضا مریدی ( عضو هیات علمی دانشگاه هنر)مهرداد محب‌علی (هنرمند)لیلی گلستان ( مدیر گالری گلستان)اثر روی جلد: برگرفته از اثر فرهاد مشیری موسیقی متن این اپیزود: پالس 1 - اثر: پیمان یزدانیانا ینستاگرام رادیو پی‌وست:Instagram.com/peyvast.radioا, ...ادامه مطلب

  • روزهای ابری (قسمت سیزدهم)

  • روزهای ابریشطیطه گلشاهیقسمت سیزدهممادرم خدابیامرز ،پانزده سالی هست که دیگر درمیان ما نیست .خیلی اوقات به حرفهایش فکرمی کنم یادم می آید ، هروقت کسی حرفی می زد و بواسطه حرفش مشکلی بوجودمی آمد ، می گفت :زبان گوشت بی استخوان هست . آدمی ، وقتی حرفی می زند، حواسش باید خیلی جمع باشد .گاهی تاوان حرف آدم راتا هفت نسل بعدازخودش پس می دهند .مادرم می گفت :بعداز فوت آقای مهدوی ،عمه نرگس دریک شهر غریب ،مسئولیت , ...ادامه مطلب

  • روزهای ابری (قسمت دوازدهم)

  • روزهای ابریشطیطه گلشاهیقسمت دوازدهمعمه نرگس همیشه می گفت :هرچه خدابخواهد ،همان می شود.این بارهم حتما ،خدامی خواست صبر و طاقت عمه رابیازماید.آقای مهدوی باوجودتمام درمان های مرسوم آن زمان ،بالاخره به ندای حق لبیک گفت و دریک روز ابری غمگین درحالی که همه ی فرزندانش وعمه نرگس باچشمانی گریان ، دوربسترش حلقه زده بودند ، ازاین دنیای فانی به دیارباقی شتافت .آقای مهدوی رادرکنار همسر اولش در آرامگاهی در نوشهر به خاک سپردند .بعدازانجام مراسم وبرنامه های تدفین عمه ماند، باکوهی از مسئولیت ، که فقط بخاطر مهربانی اش به گردن گرفته بود.همه منتظر بودند که ببینند عمه نرگس چه می کند؟ مادرم می گفت :خانواده چیزی نمی گفتند ولی شاید برادران وخواهران عمه ،فکر می کردند ، عمه با فروش مغازه نانوایی وگرفتن مهریه اش به لاهیجان برمی گردد وخانه ای برای خودش تهیه می کند. عمه که درآن زمان درحدودپنجاه سال سن داشت ، اگر به لاهیجانبرمی گشت بعید نبودحتی بتواند مجددا ازدواج کند. اما هیچکس بخودش اجازه نمی داد،دراین خصوص چیزی جلوی عمه بگوید .فامیل و آشنایان هم بعداز گذشت چهلم آقای مهدوی ،می پرسیدند :ازنرگس خانوم چه خبر؟اگر بیاید لاهیجان به خانه پدری اشمی رود؟یا برای خودش خانه ای تهیه می کند؟خدابیامرز شوهرش چیزی به نامش زده یانه و..... .عمو جعفر،همیشه از تهران برای دیدن وسرکشی به عمه به نوشهر می رفت .دریکی از تعطیلات آخر هفته که که جهت سرکشی به نوشهر امده و صبح جمعه قصد کرده بود که به تهران برگردد ، بعدازصرف صبحانه ، و بعدازرسیدگی بهظاهر ش درگوشه ای نشست و فرصت رابرای صحبت باخواهر بزرگترش غنیمت شمرد .عمو جعفر همیشه عادت داشت وقتی که فکرش مشغول بود ،سرش را پایین می انداخت و بادستش آرام ،آرام ذرات کوچک روی فرش راجمع می , ...ادامه مطلب

  • روزهای ابری (قسمت دهم)

  • روزهای ابریقسمت دهمشطیطه گلشاهیسال 1353درحالی آغاز شد که جای خالی آقاجان درخانواده به شدت احساس می شد.هیچکس دنبال سبزه ، سفره هفت سین ، ماهی قرمز و اسپند و عودو....وخلاصه بساط عید نبود.هنوز فرزندان ،عروسان ودامادهای آقاجان لباس های سیاه برتن داشتند ., ...ادامه مطلب

  • روزهای ابری (قسمت هفتم)

  • روزهای ابریقسمت هفتمشطیطه گلشاهیمادرم عروس بزرگ خانواده گلشاهی بودوهمیشه ارتباط خوبی با خواهران همسرش داشت .عمه نرگس، بعدازدرگذشت مادرم به من وخواهرانم گفت :مادرت، وقتی پا به منزل ما گذاشت،جوری رفتار میکرد که انگار درخانه خودمان بزرگ شده بود. مامثل خواهر بودیم مادرت خیاط ماهری بود. هرازگاهی که به بازار می رفتیم ازمغازه آقاجان ، پارچه های رنگارنگی ، انتخاب می کردیم و خیالمان راحت بود که*خانم آغا*مادرتان ،ازاین پارچه ها لباس های خوشگل و خوش دوختی برای ما وخودش تهیه می کند . .مادرم هم خاطرات مشابه وخوبی ازروزهای زندگی درخانه پدربزرگ داشت ،او همیشه برایمان تعریف می کرد که آقا جان باوجوداینکه مرد سخت گیری بود،ولی روحیه مهربان ولطیفی داشت وبه فرزندانش دلبستگی و و علاقه خاصی داشت وهمانطور که به فرزندان خود عشق میورزید ،به من هم که وارد خانواده شان شده بودم علاقه ومحبت خاصی داشت.مادرم هروقت که بچه های عمه شیرین وعمو جعفر رامی دید باآهی میگفت :آقاجان خدا بیامرزدت ،ایکاش زنده بودی و نوه هایت را می دیدی ، و وقتی ما علت رابا کنجکاوی می پرسیدیم، می گفت :آقا جان همیشه آرزو داشت ، نوه هایش بالهجه تهرانی صحبت کنند. خدابیامرزدش کجاست که ببیند هم دامادش محمدآقا و هم یکی ازعروسانش شکوه خانم تهرانی هستند ونوه هایش بالهجه تهرانی حرف می زنند .تازه خدابیامرز نمی دانست شیرین خانوم ومحمد آقا به امریکامی روند و نوه هایش مثل بلبل به زبان امریکایی هم ، حرف می زنند .مادرم می گفت :آقاجان برخلاف اغلب اربابان آن زمان مهربان وبا انصاف بود،برای رعایای خود احترام خاصی قایل بودفقط درمورد ازدواج دخترانش خیلی باتعصب برخورد می کرد وهمین امر باعث شده بودکه کمتر کسی رالایق همسری دختران خودبداند وهمین دیدگاهش عاملی شد که دختران بزرگش نرگس خانوم وفاطمه خانوم درسن مناسب ازدواج نکنند.عمه نرگس بعداز گذشت چندماهی ازازدواجش ، همراه آقای مهدوی وفرزندانش برای دیداربه لاهیجان آمدند .همه دلشان می خواست پای صحبت های عمه نرگس بنشینند وازحال وروزش مطلع شوند .درچندروزی که آن ها درلاهیجان مهمان بودند پسران عمه نرگس باعمو محمدرضا وعمو تقی و دخترانش با عمه شیرین که هم سن وسالشان بودند آشنا و صمیمی شدند،فقط این وسط مهوش تپل وکوچولو بودکه لحظه ای عمه رارها نمیکرد.آقای مهدوی هم روزها باعمو جعفر به گشت وگذارو دیدن دوستان قدیمی , ...ادامه مطلب

  • پادکست قسمت صفر

  • در این اپیزود از دغدغه های من برای تولید رادیو سانسور خواهید شنید  راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک , ...ادامه مطلب

  • پادکست قسمت یک

  •  در این قسمت ماجراهای تولید و حواشی پس از اکران فیلم قیصر را خواهید شنید    راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک , ...ادامه مطلب

  • پادکست قسمت دو

  • در اپیزود دوم از فصل اول از رادیو سانسور ،  ماجراهای پشت پرده تولید فیلم درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی را خواهید شنید راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک , ...ادامه مطلب

  • تاریکی قسمت اول

  • با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار می شود؛ ساعت ۱۰ صبح است و خود گوشی هم باور نمی کند که کسی وجود دارد که برای بیدار شدن در این ساعت نیاز به آلارم داشته باشد. موهایش ژولیده و لباس هایش نامرتب است، مثل , ...ادامه مطلب

  • نتهای یک جدال(۴) قسمت چهارم

  • انتهای یک جدال ( #قسمت_چهارم )«...روزی در حیاط کنار حوض کاشی نشسته بودم و خاطراتتم را مرور میکردم خاطرات خوب این خانه ی قدیمی که دیگر نه صفایی داشت و نه بزرگتری. یاد خاطره اولین روز مدرسه رفتن علی اف, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها