خلاصه رمان:
دانلود رمان پرونده عسلی _ سیاوش سلطانی وکیل پایه یک دادگستری با قبول وکالت پیرمردی سعی در اثبات بی گناهی وی دارد. در صورتی که قاتل سعی در مختومه کردن پرونده دارد و در این میان ماجراهای جدیدی رخ می دهد.
قسمتی از رمان:
دانلود رمان عاشقانه پرونده عسلی _ حال پیرمرده خوب نبود. حال خودشم خوب نبود.
دنیا چقدر خاکستری شده بود.
روبه روی خونه پیرمرد و دخترش توی ماشینش نشسته بود.
بین رفتن و نرفتن مردد بود. باید حرف میزد. لابد یه چیزی میدونست که انقدر مطمئن راجب بی گناهی پدرش حرف میزد.
همون روزی که برای اولین بار وارد دفترش شده بود.
همون روز که…برای اولین بار… قلبش لرزیده بود…
اصلا الان چیکار می کرد. پدرش خرجیش رو می داد. حالا که پدرش نیست.
یه نگاهی به خریدهایی که کرده بود می اندازه. دختری به این سن به چه چیزایی احتیاج داره!!؟
نمیدونست. تا اومد پیاده بشه در خونه باز شد. همه جونش شد چشم و نگاهش کرد.
مضطرب بود. اطراف رو می پایید. از چی ترسیده!!!؟
یه کیسه زباله مشکی دستش بود. انداخت تو سطل بزرگ آشغال ها و دوباره به اطرافش نگاه کرد. بعد بدو بدو رفت خونه.
سیاوش کنجکاو از ماشین پیاده شد. رفت سمت سطل کیسه مشکی که انداخته بود اونجا بود.
به سمت ماشینش برگشت. استارت زد و از اونجا دور شد.
کلافه دور خودش می چرخید.
از دست خودش شاکی بود که بعد یه عمر ایستادگی و حرف زدن و دفاع کردن بدون تپق جلوی قاضی و توی دادگاه حالا نمی تونه چند کلمه حرف با یه دختر بزنه ولی از طرفی هم ذهنش عجیب مشغول اون کیسه زباله شده بود.
با یه فکری از جاش بلند شد. ساعت و نگاه کرد.
پیشنهاد می شود
رمان ب مثل بیوفا | م.اسماعیلی