برآیددل است دیگر... گاهی دلش می خواهد بِنِگارد، یا نقشی بزند، یا که سازی بنوازد... باری؛ هرچه ز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. پن: حالا همیشه هم خودِ دل نم
ز دل برآید... دل است دیگر... گاهی دلش می خواهد بِنِگارد، یا نقشی بزند، یا که سازی بنوازد... باری؛ هرچه ز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
پن:حالا همیشه هم خودِ دل نمینویسه؛ از هنر دلِ دیگرون خوشش میاد و دلش می خواد به گوشِ دلِ دیگرون هم برسونه. پن:دوست دارم نظرتون رو در مورد نوشته هام بدونم؛ پس حتی اگه دوسشون نداشتین، لطف کنین و بهم بگین. سپاس!