خلاصه ی رمان: این داستان درباره پسر ودختریه که طی ماجراهایی همخونه میشن. دختره عاشق پسره میشه ولی پسره دست رد به سینش میزنه ولی افسوس که نمی دونه خودش هم درگیر این بازی میشه ….وادامشو ترجیح میدم خودتون بخونید.
سخن نویسنده: این رمان اولین تجربه ی من در رمان گروهی هست… امیدوارم خوب از آب دربیاد… من با آوا جان تصمیم گرفتیم این رمان رو بنویسیم. سعی کردیم متفاوت باشه… و احتمالا موفق هم باشیم… امیدوارم خوشتون بیاد از این رمان…
مقدمه: فصل مشترک من و تو عشقی است که به پای غرور …. ! شکستی غرورم را … قربانی می شود دلم رازیر پاهایت گذاشتی….. دریغ وافسوس که نمی دانستی این کارت تاوان دارد
کپی برداری از مطالب نودهشتیا بدون درج نام و لینک نودهشتیا ( 98ia.co ) غیرمجاز بوده و پیگرد قانونی دارد