دانلود">دانلود رمان شاهین سرخ
قسمتی از داستان :
کمی مکث کرد. همه داشتن به جناب سرهنگ نگاه میکردن. جناب سرهنگ که سرش پایین بود سرش رو بالا آورد و گفت:
– به جز یک نفر!
– فقط یک نفر از گروه ما تونسته توی این گروه ثابت بمونه. یکی از بهترین نیروهای ما. شاید باورتون نشه این گروه هفت ساله مشغوله؛ ولی اون ده ساله که باهاشون داره کارمیکنه؛ یعنی قبل از ایجاد باندشون.
سرگرد احمدی: خب اون فرد کیه جناب سرهنگ؟ ما هم میشناسیمشون؟
من عاشق هیجان و ماجراجوییام؛ اما دلشورهام برای چیه! به چهرهی تک تک بچهها نگاه کردم و درآخر نگاهم جلب جناب سرهنگ شد با لبخندگفتم:
– من آمادهی انجام هرکاری هستم جناب سرهنگ.
سرهنگ هم بهم لبخند زد و گفت:
– خدا رو شکر میکنم افرادی که داخل دایرهی ما هستن همه شجاع و قویان. از جانب شما خیالم راحته، میدونم از پسش برمیاید. گر چه کار آسونی نیست؛ ولی خب ده ساله توسط بهترین فرد گروهمون، گرههای بسته شده از این باند داره برامون کم کم باز میشه و شما شخصی هستید که باید به کمک همون فرد، بقیه گرهها و آخرین گرهها رو بازش کنید.
بیصبرانه دوست داشتم اون فرد رو ببینم. یعنی من باید به کمک چه کسی روی این پرونده به این بزرگی کار کنم! خوشحال بودم که جناب سرهنگ من رو انتخاب کرده بود.
جناب سرهنگ: بسیارخب دوستان، میتونید برید و به کارتون برسید. به زودی باید به صورت پشت پرده با توجه به اطلاعاتی که روزانه از دو نفرداخل باند میگیریم، به