نویسنده : نگاه یک دیدگاه بازدید : 941 تاریخ : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
خلاصه: شهناز دختری ساده و روستایی دل به پسر عمه خود رضا میبندد و پنهانی با او دوست می شود، رضا که به شهناز علاقه شدیدی دارد در خواست دوستی شهناز را قبول می کند. بعد از چند ماه شهناز و رضا نامزد میشوند اما با سرد شدن رضا و حضور پررنگ شخصی دیگر در زندگی شهناز، همه چیز بهم میریزد.
اسامی همه مستعار میباشد.
سلام عزیزان
پر از عطشم، مرا تو دریایی کن
سرشار از احساس و تماشایی کن
هر چند که ما بدیم و پیمان شکنیم
ای خوب بیا دوباره آقایی کن
میلاد اقا امام زمان .منجی بشریت به تمامی دوستداران ایشان تبریک عرض میکنم
“رمان درحال پیشرفت”
نام رمان: آن شب سیاه
نام نویسنده : DENIRA کاربر انجمن نگاه دانلود
دیگر اثار نویسنده : دانلود رمان ملکه مافیا
ویراستار: DENIRA
سبک: رئالیسم
ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی
مقدمه:
دلم بهانه تو را دارد.
تو می دانی بهانه چیست؟
بهانه همان است که شب ها
خواب از چشم من میدزدد.
بهانه…
همان است که روزها
میان انبوهی از آدم
چشمانم را پی تو میگرداند
بهانه…
همان صبری است
که به لبانم سکوت میدهد
تا گلایه نکنم از نبودنت.
قسمتی از داستان :
به بیرون نگاهی انداختم. ماه سفید درست وسط آسمون بود و ابرهای بی رنگی دورش رو گرفته بودند. کوچه خلوت
خلوت بود وهیچ خبری نبود. پس کجاست؟ مائده نگاهی بهم انداخت و به بافتن شال صورتی رنگ ادامه داد:
– منتظر نباش. شَهره. امشب نمیاد.
پرده سفید رو انداختم و روی زمین نشستم. زانوهام رو در آغوش گرفتم و به مائده نگاه کردم. بی دغدغه، بی استرس.
همیشه همین طور بود. اهمیت نمیدادبه هیچ کس و هیچ چیزی،فقط خودش در اولویت قرار داشت.سرش رو بالا آوردوبه چشم هام خیره شد.زمزمه کرد:
– چته؟
رک گفتم:
– دلم براش تنگ شده.