دوستان برای تایپ رمانهای خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقهی خود در این جا ثبت نام کنید
نام : چشم انتظار
ژانر : اجتماعی-تراژدی
نویسنده : معصومه آقاعلی کاربر انجمن یک رمان
ویراستار: بهار قربانی
قسمتی از متن :
از پنجره به بیرون نگاه کردم.
همه با فرزندان و آشنایانشون در حال صحبت بودند!
بعضیها هم مثل من تنها!
اما به این ایمان دارم که آخر یک روز فرهاد و فریبا به دیدنم میآیند.
ولی قلبم به من نهیب میزند که اگر قرار بود آنها به دیدنت بیایند یا حتی تماسی بگیرند در این ۵سال انجام میدادند.
***
در آن آیینهی پیر شکسته
نگاهش پر ز حسرت روح خسته
خودم را دیدم و فردای خود را
غمی از حسرتش بر دل نشسته
زدل آهی کشید از درد دنیا
از آن دلگیر جای تنگ و بسته
مگر این غیر فرداهای من بود؟
به او گفتم بگوید از گذشته
ولی جز آه او چیزی ندیدم
دردل را به روی غیر بسته
سکوتش سخت سنگین بود و گویا
به عکس قاب کهنه خیره گشته
چروک دست و پیشانیش میگفت
امید از زنده بودن هم گسسته
خداوندا چگونه زیست باید؟
که درپایان نباشم دل شکسته
عبور ما چه سان باشد از این راه؟
رها از بند غم باشیم و رسته
(مینا محمودی)
قسمت دانلود
این پست 7 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده:
دیدگاه کاربران