نام رمان : عشقی بدون مانع
نویسنده : samane taromi
خلاصه :
تارا دختری از یه خانواده متوسط که با پسری به اسم فردین آشنا میشه وپس از مدتی به عقد هم درمیان ..اما چند روز مونده به عروسی با کشته شدن دایی داماد همه چی خراب میشه ومشکل هایی برای تارا و فردین به وجود میاد…
شخصیت ها اصلی :
تارا :
فردین :
………………
از زبان اول شخص ودختر قصه
قسمتی از متن :
کلاس که تموم شد ،دست بارانا رو گرفتم وگفتم:بیا بریم یه چیزی بخوریم من خیلی گرسنه ام
-کلاسش خیلی خسته کننده است …
-چند جلسه بیشتر نمونده دیگه ..اشکال نداره
با سقلمه ای که بارانا به پهلوم زد نگاهش کردم .با دستش روبه روم رو نشون میداد.فردین بود.فردین اکبری بیست وسه ساله بود که برای فوق لیسانس صنایع درس میخوند وتوی کارخونه پدرش هم کار میکرد …دوسال پیش باهم آشنا شدیم ،پسرخوبی بود حداقل از نظر من خوب بود .. روبه بارانا گفتم:چند لحظه صبر کن الان میام
…..
ساعت هشت شب بود که احساس کردم صدای بابا میاد .دیوان شعری رو که میخوندم وگذاشتم کنار ،دستی به موهام کشیدم ورفتم پایین ..بابا با دیدن من خندید وگفت:به به ته تغاری من خبرها شنیدم امروز
لبخندی زدم وگفتم:چه خبری ؟
تعداد صفحات: ۳۴۱ صفحه پی دی اف؛ ۱۳۱۴ صفحه پرنیان
قسمت دانلود
رمان عشقی بدون مانع | samane taromi کاربر انجمن نودهشتیا
با پیوستن به کانال یک رمان از اخرین اخبار رمان ها مطلع شوید
https://telegram.me/yek_roman